loading...
اخبار حوادث

برترین ها: به تازگی در توییتر کاربران چالش جالب با موضوع دیالوگ های کلیشه ای و یا سکانس های تکراری به راه انداخته اند، دیالوگ ها و صحنه هایی که برای همه ما آشنا است و به وفور خصوصا در سریال و فیلم های ایرانی از آن ها استفاده شده است. شما هم می توانید در قسمت نظرات در این چالش شرکت نمایید.

1. مرد عصبانی: مگه شهر هرته؟ مملکت قانون داره.

2. مادر چای می آورد: پدر و پسر خوب با هم خلوت کردین.

3. بچه تازه بالغ: بابا! من کی ام؟ من چی ام؟

4. پدر داماد: خب دیگه... بریم سر اصل مطلب.

5. پرستار نابازیگر: داد نزن آقا... اینجا بیمارستانه.

6. سریال کره ای: چطور جرات میکنی؟

دستگیری افرادی که عمل های پیشگیری از بارداری انجام دهند!! طنز

طنز" alt="دستگیری افرادی که عمل های پیشگیری از بارداری انجام دهند!! طنز" src="http://images.seemorgh.com/iContent2/Files/203952.jpg" width=300 height=200>
محسن حدادی، تصویب کلیات طرحی در مجلس - که در یکی از مواد آن برای استفاده از عمل‌های وازکتومی و توبکتومی به منظور پیشگیری از بارداری، مجازات 2 تا 5 سال حبس پیش‌بینی شده است...

سه تا زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه كارای خونه رو نكنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از يك هفته نتيجه كارو بهم بگن.زن فرانسوي گفت:به شوهرم گفتم كه من ديگه خسته شدم بنابراين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه … خلاصه از اينجور كارا ديگه بريدم. خودت يه فكري بكن من كه ديگه نيستم يعني بريدم!روز بعد خبري نشد ، روز بعدش هم همينطور .روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتي بيدار شدم رفته بود .زن انگليسي گفت:من هم مثل فرانسوي همونا را گفتم و رفتم كنار.روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرمليست خريد و كاملا تهيه كرده بود ، خونه رو تميز كرد و گفت كاري نداري عزيزم منو بوسيد و رفت.زن ایرانی گفت :من هم عين شما همونا رو به شوهرم گفتماما روز اول چيزي نديدمروز دوم هم چيزي نديدمروز سوم هم چيزي نديدمشكر خدا روز چهارم يه كمي تونستم با چشم چپم ببينم.....

******************************

رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:
سلام حالت خوبه؟
من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:
حالم خیلی خیلی توپه.
بعدش اون آقاهه پرسید:

دستشویی پارک !! (طنز) - www.taknaz.ir

 یکی از فانتزیام اینه که...
 

 یکی از فانتزیام اینه که
یه سیمکارت بخرم واسه اولین بار اس ام اس بدم به برنامه ی ۹۰ بعدش برنده شم ! :|
هر چقدرم بهم زنگیدن جواب ندم و کسی متوجه نشه که من کی بودم . . .
بعدش آروم آروم برم تو افق محو شم

 

یکی از فانتزی هام اینکه

 

یکی از فانتزی هام اینه که بروسلی الان زنده بود میرفتم میزدم تو گوشش !
ببینم اخلاق ورزشکاری داره یا نه !
مطمئنم بعدش تو افق محوم میکرد :|

 

امروز ناهار آبگوشت داشتیم

طبق معمول منو و داداشم سر استخون قلم ، دعوامون شد !

… مامان از تو آشپزخونه داد میزنه :

چتونه خونه رو گذاشتید رو سرتون

مگه شما سگید که بر استخون دعوا میکنید ؟

صد بار گفتم استخونا برا باباتونه !!

خدا خر را آفرید و به او گفت:
تو بار خواهی برد،
از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود
تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد.
و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود.
و تو علف خواهی خورد
و از عقل بی بهره خواهی بود
و پنجاه سال عمر خواهی کرد و تو یک خر خواهی بود.
 
Picture of a Donkey
Kicking out one Hind Leg
 
 
بقیه داستان در ادامه حتما بخوانید!
 

اس ام اس حیف نون به نامزدش برای تولد :

عزیزم تولدت مبارک

ایشالا تا آخر عمر زنده باشی !

 

لیوان آب ماله قدیما بود !

تو این دوره زمونه باید بگید : موس دستته بزار زمین بیا کار مهم دارم :)

 اگه دیوید بکام اسم پسرش را می ذاشت ایام، صداش می کردند ایام بکام، حال می کرد!
 

 این کتابای ریاضی آسون ترین مثال هارو خودش حل می کرد بعد دیدین سخت ترین مساله ها رو میذاشت ما حل کنیم ؟!



 اولین بار که تو عمرم تقلب کردم ؛ سال اول ابتدایی ؛ امتحان ریاضی: پیس پیس (خطاب به جلوییم) گردی عدد 9 سمت چپشه یا راستش؟ جلوییم: چپ! من : چپ کدوم طرفه؟!... همچین اسکلایی بودیم ما !

عکس های خنده دار از بازیگران مشهور سینمای ایران

این کاریکاتور ها اثر آقای علیرضا باقری کاریکاتوریست ناشنوای دبیرستان ناشنوایان ارشاد گلستان میباشد که در این زمینه موفق به کسب مقام در چند جشنواره گردیده است. وی در سال 1371 و در شهر گرگان متولد شده است.
 

 

مـــــــــــــــــــــــن هــــــــــــــــــمــــــــــــین الان زن میخوام

 

 

 

بیـــا بغلــــــم کصـــافـــــط

 

موقع خواب : بابام : گوشیرو کجا گذاشتی؟

مامانم : بالا سرت ! بابام : چرا بالا سر خودت نذاشتی؟

مامانم : چونکه سرطانزاست ….. !

یعنی عشق میچکه ها !

مجله یکشنبه: نویسنده این ستون یک مرد است، یک مرد واقعی. بنابراین دارد از همین جا به مجموعه خانم ها (شامل دخترها، خانم ها و خانم های مسن) اعلام جنگ می کند.

اینجا واقعیاتی درباره آنها می نویسم و دل خودم و خیلی از مردها را خنک می کنم. دلم می خواهد به جای یک نویسنده هزار نویسنده به نمایندگی از خانم ها علیه ما مردهای واقعی مطلب بنویسند. (البته اگر حرفی برای گرفتن دارند) تا نشان بدهم که سیاهی لشگری بیش نیستند و همچنان یک مرد جنگی از صدهزار بیشتر می ارزد. جدی عرض می کنم...

دختربچه باهوش


دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:
مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟